ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آینه بهشت اما ...آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
نه مهر فسون نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد.
برای کی به حزن نشسته ای؟
اکنون دل من شکسته و خسته است
زیرا یکی از دریچه ها بسته است
بیت آخر این شعره... البته احتمالا خودت بلدی:)
بله
نشانه های پیری سه چیزه
اولش فراموشی
دوم و سومش رو فراموش کردم فراموش
قابل نداشت،
ولی من فکر نمیکردم که از فراموشی باشه،
پیش خودم گفتم حتما هیچکدوم از دریچه ها بسته نبوده؛)
یکی ازشون بسته شد
برای همیشه
دریا طوفانی ست
آرام می گیرد
اما هرگز نمی میرد
رِیوف چطوری از وقتی یادم میاد فراموشکار نبودی!
گفتم که پیری و هزار عیب