ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
مطمئن باش و برو
ضربهات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت
به من و سادگیام خندیدی
به من و عشقی پاک
که پر از یاد تو بود
و خیالم میگفت تا ابد مال تو بود
تو برو،
برو تا راحتتر
تکههای دل خود را آرام سر هم بند زنم
وبلاگ جالبیه. سر بزنی ما هم خوشحال می شیم.
فکر ز یباست فکرحس غریب دلتنگیست اما نه برای تباه کردن جان... نظردو.دلها به هم گره میخورند اما چه سخت باز میشوند وچه تلخ می شکنند ....نظر سوم.تا خدا هست ونفس هست غم از دل بزداییم گونه را پاک کنیم زمزمه عشق بخوانیم دل پر امید را در پی خوبان بسراییم.
و خیالم میگفت تا ابد مال تو بود...
---------
کاش خیالی وجود نداشت!
تو به من خندیدی و ندانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز سالهاست
که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
«که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت »