ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
یک فیلمنامه ی بلند از انسان
زن، لذّت، اشتباه، بچّه، غم، نان
یکروز تمام می شود بالاخره
با صحنه ی «روز ـ خارجی ـ قبرستان».
http://www.hanaas.blogsky.com/از کیوان داودیان
این سان که می خورد نفسم در گلو گره
وین سان که می دهد همه جا بوی نیستی
بی آنکه خوب و بد خبری از تو بشنوم
احساس می کنم که تو در شهر نیستی...
حسین منزوی
چقدر زیبا
سلام رئوفی جانم
حالا چرا اینقدر تند تند آپ میکنی !
پست قبلیت که هنوز سه ماه از عمرش نرفته طفلکی !!
ولی همیشه بهگزینی !!
هم رباعی قشنگ و تاثیر گذاری ست
هم کیوان از شاعران نازنین هم استانی ست
دوستت داریم بارن !
ممنون از حضور مهربانت
دوست و برادر محمدی مگه به روز کردنم قانون و موعد داره
به حق نشنیده ها استاد ....
سلام رئوف خان
چه انتخاب زیبایی .حسرت و همیشه حسرت ....
سپاس و خوب باشید
زیبایی در نگاه شماست.
سلام برشما
منتظر اثر تازه ای از خودتون بودم ... ! به هرحال رباعی زیبایی بود بسیار خوب انتخاب کردین .
من و اثری از خودم؟
ممنون که آمدید.
درود رئوف جان
ممنون هم بخاطر اینکه به کلیه حقیرانه من سر زدیدن و ازم دعوت کردین بیام به این خانه ی با صفا، هم به پاس لطفتون به رباعی ام.
همه را با حوصله خواندم، به جز این پُست، همه چیز خوب بود و قابل تأمل. دست مریزاد
وبلاگ حقوقی من
www.Law55.blogsky.com
و این دنیا پر از حرکت پاهای مردمی ست که همچنان که تو
را می بوسند در ذهن خود طناب دار تو را می بافند...
فروغ
سلام زیبا و دل نشین بود!
هم به من سربزن هم پیوندم باش!
سلام مثل همیشه پستتون عالی بود
من همیشه میام اینجا اما کامنت نمی زارم دلیلشم نمیدونم
اما سعی می کنم از این ببعد کامنت بزارم
ممنون از لطف بیکرانتان
سلام آقای ایران نژاد شما رو در عصر شعر ایوان دیدم
البته من هم شعر خوندم
لینک شدین.
چه سعادتی داشتم و نمیدونستم
اتفاقا دیروز در خدمت فرهاد شاهمرادیان بودم
او را هم همانجا در عصر شعر یافتم اولین بار - البته از نزدیک
یه را دم خیدو نوا !؟
کی ول کی کردگه !؟ ها !!
خود معلوم هس هایده کو !؟
استاد یه زنم میتونه گاهی مرد باشه برعکس مردای امروزی که زن شدن.بله بله
من معتاد دردهایم شده ام . . . روزی که دردهایم دیر میرسد "درد" میکشم
به نام عشق جسمت را لگدمال بوسه های هوس آلودش می کند و به نام عشق فراموشت می کند، به نام نجابت باید سکوت کنی و به نام صبر از درون ویران می شوی!!!
تف ده ریود رئوفی ئرا فیلمنامه ی بلندده !
یه دی تمام نیو !؟
هه چشت تر رامان بیوش !
هه لابد بوار !
آنکه فکر میکنی بدون او
هیچ گاه
روزهای بعدیات نمیرسد ز راه
ناگهان
ماضی بعید میشود
سلام
طرحی تازه مرا به روز کرد
دعوتی به تنهایی پرهیاهو عزیز دل[گل]
کودک نوشت: ماه قشنگ است
گنجشک گفت: ابر زیاد است
کودک نوشت: باغچه سبز است
گنجشک گفت: در کف باد است.
کودک نوشت: دریا ، دریا
گنجشک گفت: غرقه غوغاست
کودک نوشت: باران ، باران
گنجشک گفت: مورچه تنهاست.
کودک نوشت: پنجره آبی است
گنجشک گفت: پرده سیاه است
کودک نوشت: منظره زیباست
گنجشک گفت: عشق گناه است
کودک که بست دفتر خود را
خورشید، پشت پنجره جان داد
گنجشک پر کشید و کلاغی
در دور دست، بال تکان داد.
می فهمی...؟؟
به انتهای بودنم رسیده ام
اما اشک نمی ریزم...
ناله نمی کنم...
فقط پنهان شده ام
پشت لبخندی که درد می کند...
قشنگه....هم محتوا و هم قالب جدید وبلاگ
با آرزوی موفقیت روز افزون برای شما........
سپاس و ارادت... عید بر شما نیز مبارک باد
سلام بر دوست دوست داشتنی ام
من هم بیشتر اوقات به وبت سر می زنم
مواظب خودت باش
.
ای بنازم گل لب ، مرمر دندان تو را
باغ صد رنگ ندارد لب خندان تو را
می و میخانه کجا حال نگاه تو کجا
که ندارد بشری حالت چشمان تو را
لب به دندان گزم از حسرت یک بوسه ی گرم
چون به لبخند ببینم لب و دندان تو را ...