ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
دلم گرفته از این شهر و مردمان حسودش
شبیه میله ی زندان شده،خطوط و حدودش
تقدیم به مهندس علی م ع
دلم گرفته از این شهر و مردمان حسودش
شبیه میله ی زندان شده،خطوط و حدودش
به تنگ آمدم از دست بوته های زمینگیر
که نخل اجازه ندارد رود به لاک صعودش
نشست گرد غریبی به روی چهره ی شهرم
چگونه می شود آیا؟از این غبار زدودش
به غیر جغد ملامت،به جز کلاغ مذمت
پرنده پر نگشوده در آسمان کبودش
چه فرق می کند این شهر براش بود و نبودم
چه فرق می کند این شهر برام بود و نبودش
کنون که زندگیم مثل مار و پله شده
نه دلخوشم به فرازش،نه دلخورم ز فرودش
فقط اگر گله ای هست ز دوستان خودم هست
که دوست دشمن جانم،تنم کبود عمودش
خدای شاهدمان است،همان خدای عزیزی
که افتخار شماو من این رکوع و سجودش
دعای هر شب من ای خدا هدایتشان کن
دعای هر شبتان ریشه کن درخت وجودش.
دلم که تنگ می شود
ابر می شوم و می بارم
بر روی شعر های اشک آلود ...
شاید ترکیب اشک و کاغذ
معجزه ای کند !
...به خوش خیالی ام نخند ...
.
.
.
هر چه خدا بخواهد می شود ...!
وبلاگتون خیلی عالیه
از شعراتون خیلی خوشم اومد،معلومه خیلی زحمت کشیدین واسشون خسته نباشین
مرسی آقا رئوف خوشگل
وا خیلی شعرای انتخابیتون زیباست /
خوش بحال علی .م
نمیشناسمت اماغصه نخور شعر های دیگرش همه تقدیم به تو
مرسی از این همه محبت و لطفت ردوف جان
منظورتون رئوفه دیگه
خواهش میکنم مهندس
ما که باشیم؟ که بر ان خاطر عاطر گذریم
ما پیغام دوست داشتنمان را با دود به هم میرسانیم !
نمیدانم آن سو برای شما تکه چوبی باقی مانده است ؟
من اینجا جنگلی را به آتش کشیده ام ......!
امشب به رسم دوستی ، یادی ز دوستان میکنم /
در غربتی تاریک و سرد ، از غم حکایت میکنم /
امشب دلم گرفته ز سردی دلهای سرد /
آیا تو به یادم هستی در این شب های درد ؟ /